Toghiyan
از کف شهر
رو مرز ترس
می کشیم قامتمون رو تا طغیان
از سازه ها آواز ما
بی ناله پاره میکنه طغیان
این واسه کشتار لاشیا
واسه بیداری فردا
واسه زخم رهایی تو بند بیماری مرزا
این مته درد تو قلب سیمانی فردا
این تیک تیک بی رمق ساعت امروز
ثانیه شمار دینامیت فردا است هی
اونا که از دستگاه سیرن
یا به اعتبار قصر راه میرن
لاشیا که توی صف ها گیرن
و تخم و ترکه اینایی که کف خوابیدن
از رسانه تا مدهایی که تهش گا میرن
تا تو که رو کون خزیدی من رو کف پا دیدم
از ترس نوشتی رو مین لاشی من
نصف عمرم رو با پوتین خوابیدم
تهدید بی ثمر ماها نیست به صلاحتون
از غلاده تون بزنید به غلافتون
شما که مردید با این رپ تخمی
ما تف نکردیم رو میز پدرانتون
که رعشه کشیدن به صحنه ما
و دلتنگ شد هر بند نگاهمون
تو عصر خدایی گلوله و مد
من رو دستگیر کن به جرم خلع لباس
از کف شهر
رو مرز ترس
می کشیم قامتمون رو تا طغیان
از سازه ها آواز ما
بی ناله پاره میکنه طغیان
پات رو از تو قاعده بردار
خونه ات رو به گا بده سرما
گه نخور واسه شاعر فردا
تو تهش اگه بشه بشی جاکش دربار
اون که میخنده جالبه تنهاست
و گریه ام می کرد گدای یه معنا است
ببین ما شر زاییدیم
قد زخمای فاحشه تنها
رقص ، رقص با نقص
از خطر زندان تا اثر شعرام
من یه تیزی ام وسط تهران
فرقه طنابی که اعدامی میخواد
با غلاده ای که به گاری می تازه
مرز تجاوز اداری بود اما
حریم یعنی پات رو بذاری میگام
کف اینجا لیزه با شیب
باس بلد رقص پشت میله باشی
میگم اینا که فتیشه
رقص ما جاخالی تیره لاشی
خلا من گلوله پر بود
پر نمیشد با یه بوسه سر زود
دوباره دست ها و گونه سرخ موند
نمی چرخم با سوت دکور
بلند
کش دار
مثل الکترون های بی مدار
پر از احساس
ریزش یه آوار بی قرار
تو بغل قید روبگیر
ما جنگل رومی گاییم که هی کنه شیر!
سلامتی شرا لا جمع بی وجودا
واقعه تو راهه پیک رو بریز
برید از ترس لای تنه اش
ما تصادف می کنیم با همه اش
زندگی یه مادر فاحشه بود
یه تناقض محض و یه آره جور
همه گمید تو سحر خونه
بیرون رو کیه که مصر بتونه ؟
یه زنده سرخی که شعر خونه
که حتی عاشق بشه توی
از کف شهر
رو مرز ترس
می کشیم قامتمون رو تا طغیان
از سازه ها آواز ما
بی ناله پاره میکنه طغیان